روایت یک مستندساز از دوربینگریزی شهید سلیمانی و صدایی که به دوردستها نمیرسد
تاریخ انتشار: ۱۳ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۷۵۳۱۷۲
یکی از فعالان سینمای مستند با روایتی از نوع مواجهه شهید قاسم سلیمانی از ضبط تصویر خودش در جلوی دوربین میگوید که مستندسازان ایرانی تلاش زیادی در زمینه معرفی این شخصیت انجام میدهند ولی محاصره رسانهای ، صدای ما را کمتر به دوردستها میرساند.
مرتضی شعبانی که علاوه بر کارگردانی چند فیلم، در سالهای اخیر تهیهکنندگی مستندهایی همچون «زنانی با گوشوارههای باروتی»، «قلب عقیق»، «خط تماس»، «ابوزینب»، «قاسم» و «روز شانزدهم» را در کارنامه دارد، از سالها قبل این موقعیت را داشته که بتواند از حضور شهید قاسم سلیمانی در برخی مناطق و عملیاتها تصویربرداری کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او در گفتوگویی با ایران اکونومیست درباره حضور سردار سلیمانی در برخی فیلمهایی که با محوریت این شخصیت پخش شدهاند و اینکه چه میزان از این آثار با هماهنگی، تصویربرداری شده یا صرفا آرشیوی هستند، ضمن اشاره به مستند «قاسم» گفت: آن چیزی که ممکن است به عنوان تصاویر آرشیوی برداشت شود، برای ما (در مرکز مستند حقیقت) تولیدی است و فیلمبرداران ما در بسیاری از سفرها همراه ایشان بودند و تقریبا میتوان گفت همه تصاویری که مربوط به حضور شهید سلیمانی در این مستند است تولیدی و اختصاصی بوده است.
وی در عین حال گفت : البته گاهی هم ممکن است تصاویری مربوط به سالها قبل بوده باشد که بخش عمده آنها هم مربوط به آرشیو مرکز مستند حقیقت است و اینطور نبوده که از مراکز دیگری دریافت کنیم، بجز بخشهای مربوط به حزبالله که از آرشیو حزبالله استفاده کردیم و بخشهایی که مربوط به کودکی ایشان بوده که از طریق مکتب شهید سلیمانی، خانواده یا اینترنت جمعآوری شدهاند.
او درباره سختی کار و نوع برخورد و مواجهه این شخصیت نیز بیان کرد: شهید سلیمانی به دلیل آنکه از دوربین فراری بودند، دوست نداشتند در جایی باشند که دوربین حضور دارد و این مسئله طبیعتا کار فیلمبردار و مستندساز را خیلی سخت میکرد. با این حال در بعضی مواقع آنقدر فیلمبردار کنار ایشان حضور داشت که دیگر با موضوع کنار آمده بودند هرچند باز هم صحنهای را نداریم که شهید سلیمانی به راحتی و عادی جلوی دوربین حضور داشته باشد. عمدتاً در جاهایی این حس (راحتی) وجود دارد که اصلاً حواسشان نیست. این را هم باید اشاره کنم که ایشان به هر حال احساس میکردند این تصویربرداریها برای ثبت در تاریخ است و اینطور فکر میکردند - البته درست هم فکر میکردند- که هیچکدام از این فیلمها در زمان حیاتشان به دلایل مختلف از جمله امنیتی و مسائل عملیاتی پخش نمیشود و عمده آنها بعد از شهادت ایشان رونمایی شد. تقریبا تنها جایی که راضی شدند جلوی دوربین بیایند، مصاحبههایی بود که برای شهید کاظمی، عملیات والفجر ۸، کربلای ۴ و ۵ و درباره جنگ ۳۳ روزه لبنان انجام شد. بقیه، بیشتر سخنرانی بود که طبیعی است در آنجا افراد رسانهای هستند و با موبایلی که در دسترس است ممکن بوده تصویری پخش شود، بجز اینها به طور کلی میتوان گفت که شخصیتی دوربین گریز بودند.
شعبانی درباره آشنایی خود با شهید سلیمانی هم یادآور می شود: من از سال ۷۳ با ایشان در ارتباط بودم و آن سال یک مجموعهای را تحت عنوان «غواصان» که مربوط به عملیات والفجر ۸ میشد به کارگردانی محمدعلی فارسی، تصویربرداری میکردم. اولین بار برای این کار از ایشان مصاحبه گرفتیم که در آن مقطع شرایطشان تا زمان شهادت و تحولات سوریه و عراق کاملاً متفاوت بود.
این مستند ساز درباره اینکه چقدر در سوریه و عراق این امکان را داشتند که با حضور در منطقه از سردار سلیمانی فیلمبرداری کنند و خودش چقدر حضور مستمر داشته است؟ گفت: حضور ما در آنجا برای تولید مستند از اقدامات ضدداعش بود تا از آنها تصویربرداری و مستندسازی کنیم. طبیعتاً در رأس عملیاتها شخصیتی مثل شهید سلیمانی بود که نمیشد او را نادیده گرفت و در پیشانی کار حضور داشتند. ما بیش از ۳۰ تصویربردار را به سوریه فرستادیم تا عملیاتهای مختلف ثبت و ضبط شوند و بخش کمی از آنها را در این سالها خود من گرفتم. مثلا خاطرم هست، تصویری که شهید سلیمانی روی خاکریزی در عراق -با دستانی که پشت کمر زده شده - قدم میزنند را خودم گرفتم که مربوط به سال ۱۳۹۳ میشود و همراه آقای سیفی تصویربرداری میکردیم.
وی در پاسخ به اینکه آیا معتقد است برای معرفی این شخصیت جدا از آنچه به عنوان یک شخصیت نظامی شناخته میشود و به ویژه در ابعاد بینالمللی کمکاری صورت گرفته است یا خیر؟ اظهار کرد: در ابعاد بینالمللی مستندهای شاخصی از جمله «شهید قدس» ساخته و با دوستان فلسطینی صحبت شده که موضوع بحث هم توانمندسازی مقاومت در فلسطین بوده؛ اینکه چطور سنگ به موشک تبدیل شده است. همچنین مستند «قاسم» در شبکههای عربی و انگلیسی منطقه پخش شد. در این زمینه باید بگویم که مستندسازان تلاش خود را میکنند ولی ما رسانهای نداریم که در منطقه بتواند، خصوصاً به زبان انگلیسی، این آثار را پخش کند. در واقع در تحریم رسانهای هستیم و محاصره فرهنگی و رسانهای باعث میشود صدای ما خیلی به دوردستها نرسد.
این تهیه کننده در عین حال با تایید اینکه «در زمینه معرفی شخصیت شهید سلیمانی در ابعاد بینالمللی کمکاریهای صورت گرفته است» تاکید کرد: ما باید راه را هموار کنیم تا فیلمسازان غیرایرانی بیایند و واقعیت را منعکس کنند چرا که آنها تصور نادرستی از این شخصیت دارند. ما تلاش خود را میکنیم ولی تلاش ما حتما محدود است و ممکن است صدای ما هم خیلی بلند نباشد اما اگر یک شبکه مثلا اروپایی یا یک فیلمساز اروپایی بیاید و فیلمی بسازد، میتواند خیلی موثر باشد.
مرتضی شعبانی در پایان درباره پروژههای جدید خود در ارتباط با شهید سلیمانی هم گفت: فیلم مستندی به نام «جنگ در لحظات گرگ و میش» ساختهایم که میتوان گفت درباره بزرگترین دستاورد جبهه مقاومت در سوریه است. این فیلم، آخرین کاری است که درباره شهید سلیمانی انجام دادهایم. یک مستند سینمایی دیگر هم برای شهید ابومهدی تولید شده به نام «جمال» که هر دو به زودی رونمایی میشوند.
منبع: خبرگزاری ایسنا برچسب ها: شهید سلیمانی ، مرتضی شعبانی
منبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: شهید سلیمانی مرتضی شعبانی شهید سلیمانی رسانه ای سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۷۵۳۱۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دومین نشست «عصابیفکن» برگزار شد
به گزارش خبرگزاری مهر، نشست ادبی «عصا بیفکن (۲)» با حضور جمعی از شاعران ایران، افغانستان و هندوستان با مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سید مسعود علوی تبار شامگاه جمعه ۱۴ اردیبهشت توسط گروه بین المللی هندیران برگزار شد.
در ابتدای برنامه سید مسعود علوی تبار شاعر عنوان داشت: استقبال در لفظ به معنای روی آوردن و مقابل کلمه استدبار به معنای پشت کردن است. و در شعر و ادب به پیشواز شعر اسلاف و سرمشق قرار دادن آنها برای خلق آثار مشابه جدید گفته میشود.
در دیوانهای شعر و ادب پارسی به مشابهتها، اقتباسها، و استقبالهای بسیاری برخورد میکنیم به گونهای که بخش قابل توجهی از اشعار ادب پارسی را همین استقبالها و اقتباسها و مشابهتها تشکیل میدهند. از جمله فواید استقبال یکی همین آفرینش آثار متعدد، شکوفایی و پیدایش، و گسترش دامنهی مضامین مورد استقبال واقع شده میباشد. همانند اختراعاتی که با ارایه ایده اولیه راه را برای دست آوردهای عظیم و شگرف بعدی مهیا کردند.
علوی تبار افزود: در دو برنامهای که گروه بین المللی هندیران ظرف یک هفته اخیر با عنوان «عصا بیفکن» در استقبال از غزل مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) برگزار کرد استقبالهای متعدد صورت گرفته هم از لحاظ محتوایی و معنایی، و هم از لحاظ شکلی و صوری بودند. یعنی شاعران هم مضامین غزل سرمشق را از دیدگاه خود بازتاب دادند و هم اکثراً در همان وزن و قافیه و ردیف اشعار خود را ارایه دادند.
این نشست با حضور شاعران چون علیرضا قزوه، محمد علی یوسفی، سید مسعود علوی تبار، سید سلمان عابدی، رسول شریفی، مسعود ربانی، مهدی باقرخان، سید حکیم بینش، میثم یوسفی سرخنی، نغمه مستشار نظامی، سارا جلوداریان، سمانه رحیمی، مهسا ایمانی، خدیجه دیلمی، سارا عبدالهی فر، راضیه مظفری، فاطمه سادات طباطبایی، فائزه امجدیان، فاطمه سادات پاد، سید نرگس هاشم ورزی، سید کبری حسینی بلخی، زهره یوسفی، لیلی حضرتی، صامره حبیبی، و صبا فیروزی برگزار شد.
در این برنامه شاعران حوزه ایران فرهنگی جدیدترین آثار خود را در استقبال از غزل اخیر مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) ارایه دادند.
مشروح این اشعار را در ادامه می خوانید:
نغمه مستشار نظامی
دل ذره و اوست جاودان چشمهی نور
او لطف سلیمان و مرا تحفهی مور
هر بیت که میرود به استقبالش
سرمستی واژه هاست زآن شعر و شعور
در لفظ و بدیع و حسن مضمون به کمال
دریای معانی است و دل ظرف سفال
نزد غزلش مشق ارادت کردیم
کو قطره که زان بحر کند استقبال
آن عرشسخن کجا و این خامخیال
جان میکند از کلام او استقبال
در عالم عاشقی نبوده ست و مباد
سرمایهی خوشه چین به جز رزق حلال
...
سید مسعود علوی تبار
مرو به سمت شیاطین و از خدا مگریز
برآر دستی و از خلوت دعا مگریز
خلیل باش و چو نمرود عبد غیر مباش
بزن به آتش تقدیر و از قضا مگریز
شبیه حضرت ایوب باش در سختی
بنوش جام بلا و ز ابتلا مگریز
دلا! تو در عرصات شکوه ذوالقرنین
ز چاه بابلیان سوی ناکجا مگریز
سخن بران ز حقیقت در این غبار سکوت
چو نای معجز داود از صدا مگریز
هر آنچه آمده مهراست از خزانه دل
مخواه یار دگر از کنار ما مگریز
بساز با تب و بیماری و جنون، هیهات!
دمی به جانب ویرانه شفا مگربز
...
سید سلمان عابدی (هندوستان)
جهان برهنه اگر هست از قبا مگریز
حذر ز دام هوس کن تو از حیا مگریز
نگار نزد تو باشد مباش سرگردان
تو میرسی به وصالش به هر کجا مگریز
سبو سبو می ناب و سبو سبو دل خون
بساز با غم دهر و ز ماجرا مگریز
قدم قدم ز تو دورم قدم قدم نزدیک
قدم به راه گذار و ز نقش پا مگریز
وصال دوست بدون از دو شرط ممکن نیست
بنای عشق گذار و ز ابتلا مگریز
سرشت پاک حسینی برو به دست آور
ز تیغ مرگ نترس و ز کربلا مگریز
خصال آتش و رعد و سحاب پیدا کن
به مرگ طعنه بزن از سر و صدا مگریز
نشان معجزه جز اعتقاد و ایمان نیست
«عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز»
دلا! تبار من از هند سعد سلمان است
مرا بخوان و ز سلمان بینوا مگریز
...
سارا جلوداریان
شب است، از نفحات خوش دعا مگریز!
از استجابت شیرین ربنا مگریز!
تو بیغباری و آئینهخانه است دلت
از این سراچهی معصوم و باصفا مگریز!
قسم به وعدهی صادق که صبح نزدیک است
بریز بادهی والفجر، ساقیا مگریز!
بزن به تارک صهیون و زهرچشم بگیر
"عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز"
رجز بخوان و بگو انتقام میگیریم
تو سروقامتی، از موریانهها مگریز!
به سامری بچشان ضرب شست نابت را
از این خرافهپرستان نخنما مگریز!
بگیر سخت در آغوش، قدس خونین را
از این عقیق گرانسنگ پربها مگریز!
غریبگی مکن ای عشق با غم غزه
از این ردیف، از این شعر آشنا مگریز!
تهمتنانه به میدان بیا و رستموار
میان معرکه بنشین، به انزوا مگریز!
خلاصه اینکه در این رزمگاه طوفانخیز
بمان … بهخاطر خشنودی خدا مگریز!
...
مهدی باقرخان (هندوستان)
ز راهِ عشقِ پر از سختی و بلا مگریز
ز ابتدا مهراس و ز انتها مگریز
به حق، اجابت او وعده دروغین نیست
ز حرفهای دعا عرض مدعا مگریز
وصال اوست شفای دل پر از تب عشق
بنوش جام شهادت وَ از دوا مگریز
دوباره نغمه «هل من» ز کربلا آمد
دوباره بانگ حسین ست ازین صدا مگریز
پیام حر منشان، عشق و مهر و عاطفه است
بیا به سوی جوانمردی و صفا، مگریز
تو همرکاب ره فخر موسی ِ عشقی
مسیر ِ نیل و فرات است از عصا مگریز
غروب ِخاک ِ مقدس شو و دوباره برآ
تو خواستار بقا هستی از فنا مگریز
...
سمانه رحیمی
سپیده سر زده و از سحر گریزی نیست
مسیر حادثه را از خطر گریزی نیست
شرر شوید که در شعله گاهِ وادی عشق
وجود دلشده را از شرر گریزی نیست
به تشنگان بیابان شروع باران را
خبر دهید که از این خبر گریزی نیست
دوباره شاخهی زیتون گرفته رنگ بهار
درخت معجزه را از ثمر گریزی نیست
جهان به چشم خودش دید مرد میدان را
پیام فتح رسید از ظفر گریزی نیست
گرفته طعم عسل چشمه سار باغ غزل
که از تلاقی شعر و شکر گریزی نیست
رسیدمژده که صبح ظهور نزدیک است
و ان یکاد بخوان از نظر گریزی نیست
...
لیلی حضرتی
عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز
هوای عشق عجیب است از این هوا مگریز
سخن ز غیرت و عزم است سخن ز دام بلا
اگر به عشق سپردی از این بلا مگریز
میان اهل نظر بزم شور و نور بپاست
از این سرای سپیده به انزوا مگریز
خیال آینهها روشن از حضور شماست
همیشه عشق بمان و ز چشم ما مگریز
...
میثم یوسفی سُرخَنی
تا پای جان کنار تو ما ایستاده ایم
مثل شما برای خدا ایستاده ایم
ما دل نهاده ایم به فرمان شهریار
بی هیچ شکّ و پرسش و یا… ایستاده ایم
این بندگی هماره در آیین و دین ماست
ما پای این کیان و نیا ایستاده ایم
چون زال در تحقق فرمان شهریار
گاهی به رزم و گه به دعا ایستاده ایم
گودرزوار گوش به فرمان نشسته ایم
ما رستمیم با تو شها ایستاده ایم
لشکر بران به قدس و ببین ما چگونه باز
چون کاوه با درفش و لوا ایستاده ایم
تا انتهای قصه ضحاکِ اژدها
چون قارن و قباد هلا ایستاده ایم
ما در مصاف لشکر فرعون، با توایم
در سایه سار عصر عصا ایستاده ایم
آسوده خاطریم که فردا پر اقتدار
در روشنِ صف شهدا ایستاده ایم
...
صامره حبیبی
از خودت میگریزی از خدا مگریز
میگریزی به ناکجا مگریز
از سلاح بکا نشو غافل
از در توبه از دعا مگریز
میگشاید دوباره درها را
از زد و بند تنگنا مگریز
فتنه چندین و چند رو دارد
ساده از خیر ماجرا مگریز
خیر دنیا و آخرت خواهی
به رهی غیر کربلا مگریز
تربتش از بهشت آمده است
ای که بیماری از شفا مگریز
تا خدا هست کدخدا هیچ است
راحت از یار آشنا مگریز
...
فاطمه سادات پاد موسوی
ما وهراس؟! در دل شیران که ترس نیست
در چشم پر ابهت سلطان که ترس نیست
ما غرشیم، غرش ما مرگ گرگ هاست!
بشنو! در این صدای خروشان که ترس نیست
شمشیر ما به گردن دشمن نهیب زد
با تیغ با صلابت و برّان که ترس نیست
فتح الفتوح خیبر و بدر است کار ما
با فاتحان لشکر ایمان که ترس نیست
ترسیده، دشمن است که از ما گریخته
در جسم و جان فاتح میدان که ترس نیست!
ما صف به صف کنار فلسطین و غزه ایم
در اتحاد ملت قرآن که ترس نیست
صهیون هراسناک شکوه صفوف ماست!
تا دشمن است زرد و هراسان که ترس نیست
حیدر امیر ماست شجاعت نشان ماست
بنگر! در این تبار درخشان که ترس نیست
...
رسول شریفی
دلا! بهانه میاور ز ابتلا مگریز
میان معرکه از خنجر بلا مگریز
مسیر روشن حق، راه حاج قاسم هاست
بایست پشت ولایت ز مدعا مگریز
تو آن عقاب بلند آشیان نستوهی
ز قارقار کلاغان بد صدا مگریز
نسیم عشق چه خوش میوزد، کناره مگیر
بهوش باش! از این عاشقانهها مگریز
قلندران ره عشق پاکبازانند
به پاکبازی یاران با صفا مگریز
به زیر پرچم شیطان مرو به هیچ سبب
خداست صاحب این مُلک، از خدا مگریز
شهید عشق نمی ترسد از مصائب راه
شهادت است شفایت، تو از شفا مگریز
تمام روز جهان، روزهای عاشوراست
و کربلاست مکانها، ز کربلا مگریز
به پایمردی یاران همقدم در نیل
ز موجهای خروشان بی هوا مگریز
بپوش جوشن بی پشت و استقامت کن
در این نبرد نفس گیر از دعا مگریز
به راه حق ز خداوند استعانت خواه
به موج خیز بلا وقت ابتلا مگریز
...
سید حکیم بینش (افغانستان)
ببند دیو سیاه و سپید را مگریز
تو نیز رستم گُردی از اژدها مگریز
صدای خالی طبل است آنچه می شنوی
از آن غبار و هیاهو از آن صدا مگریز
ببین به غزّۀ غمگین شکوفهها پرپر
هلا تو حافظ جان شکوفهها مگریز
تو ایستادهترینی نمیگریزی که
بگو چو باد به خصم گریزپا مگریز
بزرگ ساحرکان! آی! موسِی اندازد
برای وعدۀ صادق اگر عصا مگریز
نه حرف موشک و پهبادهای ما این است!:
به «غدۀ سرطانی» بگو کجا؟ مگریز
فقط دو سیلیِ محکم نواختیم تو را
هنوزمانده که تنبیه ما بیا مگریز
غلط از آب برامد محاسبات شما
دگر نکن دودوتا چارتا فقط بگریز
...
زهره یوسفی
اگرچه خسته ی راه و اگرچه زخمی درد
اگر چه در تب و تابی در انتهای نبرد
از اضطراب صداهای بی هوا مگریز
در این مسیر پر از التهاب جبههی سرد
گرفته سطح زمین را هوای طوفانی
صدای نبض زمان گوش خانه را کر کرد
صبور باش و مقاوم به هر کجا مگریز
جهان، وجود خدا را دوباره باور کرد
برای موج خروشان کجاست ساحلها؟
گشایشی که شود مرهمی به مشکلها
تو خاک پاک وطن را مکن رها، مگریز
به پاس خون شهیدان رسیده حاصلها
پر از تلاطم شبهای پر هیاهو شد
جهان برای نفسهای تازه بی تاب است
برای درد ستمدیده شو دوا، مگریز
زمین بدون عنایت به خلق، مرداب است
به یمن مکتب قاسم، به رسم وعدهی صدق
کنار امر ولایت به زیر پرچم نور
بزن به دامن دریا و از بلا مگریز
که چشم دشمن از این عاشقانه گردد کور
...
سیده کبری حسینی بلخی
بیا به مأمن ایمان به هر کجا مگریز
به غیر دامن امنیت خدا مگریز
همیشه منتظر برف و باد باران باش
بزرگ باش، تو ای کوه و از صدا مگریز
به مثل پنجرهای رو به روشنی وا باش
تو نسل آیینهای یکدم از صفا مگریز
به وقت باد مخالف بکوب پا به زمین
درخت باش، نه چون برگ در هوا مگریز
به هر کجا که روی با خودت همآغوشی
عزیز همسفر از ترس. ردِّ پا مگریز
همیشه فتنۀ بیگانه در کمینت هست
به کام خصم خود از جور آشنا مگریز
وطن که مادر مهر است، میزند فریاد
بغل به زخم گشوده است، حالیا مگریز
همیشه روی زمین قتلگه و عاشوراست
ز کربلای خود ای یار مرتضی مگریز
پیام رهبر مان را به گوش جان بشنو:
هلا ز معرکه محنت و بلا مگریز
...
مسعود ربانی
بعشق روی تو من از بلا نترسیدم
چو برگ کاه! من از بادها نترسیدم
امید من بتو بسته است ذوالفقار علی
عصا فکندی و از اژدها نترسیدم
حریف دشمن ما بود حاج قاسم تو!
همو که گفت بجز از خدا نترسیدم
تو موج غیرت و عزمی و وعده صادق
ز بحر ظلمت و از ادعا نترسیدم!
تو چون درخت تنومند آرزوهایی
که از شکستن آن ساقهها نترسیدم
نه نوشخند منافق نه نیشخند عدو!
ز زهر خنده من از ابتدا نترسیدم
چو تیر سمت هدف با اشارتی از تو
به سر دویدم و از انتها نترسیدم
...
سیده نرگس هاشم ورزی
از باد و برف و بوران، هرگز نمیگریزیم
از زمهریر و طوفان، هرگز نمیگریزیم
ما دلشگستگانیم، کشتیشکستگان نه
با ناخدای دوران، هرگز نمیگریزیم
در حیطهی بلاییم، هر روز کربلاییم
از سختی بیابان، هرگز نمیگریزیم
پیر مرادمان گفت: «هیهات منّا الذله»
ما امت مریدان، هرگز نمیگریزیم
چون صخره میگذاریم سر را به دامن تو
ای کوهسار ایران! هرگز نمیگریزم
از نیل تا فراتیم، قد قامت صلاتیم
ما ملّت مسلمان، هرگز نمیگریزیم
از اخم و خندهی غیر، خالیست قلب عاشق،
ما بندگان یزدان هرگز نمیگریزم
ما پرچم قیامیم، شمشیر بینیامیم
ما از گزیر ایمان، هرگز نمیگریزیم
...
راضیه مظفری
دلم! به کشتی آرامش خدا بگریز
بگیر دست دعا را… به ناخدا بگریز
قسم به سورهی یوسف که مکر در پیش است
فرار راه گزیر است! از خطا بگریز!
مباد ساحرکانی تو را بترسانند
بایست و به خداوند اژدها بگریز
اگر که خسته شدی، یاعلی بگو برخیز!
سقوط را نپذیر و به قلهها بگریز
اگر که روز، هیاهوست؛ نیمه شبها هست!
وضوی اشک بگیر و به انزوا بگریز
بیا بیا دل من! خسته ی شکسته ی من!
از این هوای یزیدی به کربلا بگریز
....
فائزه امجدیان
هلا ای دانهها! از خوابگاه خاک برخیزید
زمستان میرود، ای خوشههای تاک! برخیزید
شما ای چشمهها! جاری شوید اینک بهار آمد
شما ای کوههای خفته در کولاک! برخیزید
صدایی آشنا میآید از آنسوی کوهستان
چه میگوید صدا پژواک در پژواک؟ برخیزید
صدا از کوه جاری میشود، تا شهر میآید
صدا میگوید: آی ای مردم بیباک برخیزید
صدا در برگ برگ دفتر تاریخ میپیچد
صدا میخوانَد: ای اسطورهها از خاک برخیزید
فریدونی جلودار است، بردارید پرچم را
الا ای کاوهها! در جنگ با ضحاک برخیزید
به رقص آیید ای شمشیرها در بزم این میدان
برای انتقام سینههای چاک، برخیزید
کمانداران! هم اینک تیر را در چله بگذارید
سواران! با هزاران مرکب چالاک برخیزید
صدا ما را مهیا کرده اما، این صدای کیست؟
جواب آهسته میآید: و ما ادراک؟! برخیزید!
صدای قُبةالصخرهست ای امواج بشتابید
صدای مسجدالاقصیست، ای افلاک برخیزید
...